دارای شعله. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). سوزناک. سوزان: بهوش باش دلا آه شعله ناک مکش کنون که ناوک او سینه را گلستان کرد. حکیم کاشانی (از آنندراج)
دارای شعله. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). سوزناک. سوزان: بهوش باش دلا آه شعله ناک مکش کنون که ناوک او سینه را گلستان کرد. حکیم کاشانی (از آنندراج)
چین دار. شکن دار. (یادداشت مؤلف) : غرص، شکن ناک شدن اندام برای لاغری بعد فربهی. (منتهی الارب). در خراسان شکن ناک را به اشیاء اطلاق میکنند و در انسان می گویند: ’چروک دار’ هرچند چروک را در جامه هم استعمال می کنند
چین دار. شکن دار. (یادداشت مؤلف) : غرص، شکن ناک شدن اندام برای لاغری بعد فربهی. (منتهی الارب). در خراسان شکن ناک را به اشیاء اطلاق میکنند و در انسان می گویند: ’چروک دار’ هرچند چروک را در جامه هم استعمال می کنند